
.He admitted paying bribes to police officers
او پرداخت رشوه به ماموران پلیس را اقرار کرد.
.She was accused of taking bribes
او متهم به پرداخت رشوه شد.
.It was easy to see the gift as a sort of bribe
فهمیدن آن خیلی آسان بود که آن هدیه نوعی رشوه به حساب میامد.
.Attempting to bribe local officials
تلاش برای رشوه دادن به ماموران محلی.
.Take a bribe
رشوه گرفتن.